علم بین المللی فضا
این مقاله بخشی از سخنرانی هانس مارک در نوزدهمین اجلاس اتحادیة بین المللی فیزیک محض و کاربردی است که در سال ۱۹۸۷ در فرهنگستان علوم ایالات متحد آمریکا در واشنگتن برگزار شد. مارک در دانشگاه های
نویسنده: ه. مارک
مترجم: زهرا هدایت منش
مترجم: زهرا هدایت منش
این مقاله بخشی از سخنرانی هانس مارک در نوزدهمین اجلاس اتحادیة بین المللی فیزیک محض و کاربردی است که در سال ۱۹۸۷ در فرهنگستان علوم ایالات متحد آمریکا در واشنگتن برگزار شد. مارک در دانشگاه های ام آی تی و برکلی تدریس و پژوهش کرده و در ضمن در بسیاری از برنامه های فضایی آمریکا شرکت داشته است. چندسالی در ناسا به مدیریت های علمی و اجرایی پرداخته و در زمان سخنرانی رئیس سازمان دانشگاه های تکزاس بوده است.
شاید جالب ترین مثال تاریخی دربارة ماهیت بین المللی کار علمی، حتی در دوران کش مکش های بزرگ، ماجرای سفر سرهمفری دیوی به اروپا در سال های ۱۸۱۲ و ۱۸۱۳ باشد. لابد به خاطر دارید که جنگ های ناپلئون در آن زمان به اوج خود رسیده بود و انگلستان و فرانسه دشمنان سرسخت یکدیگر بودند. با این حال، دیوی و دستیار جوان و باهوش او مایکل فارادی توانستند آزادانه در سراسر اروپا سفر کنند و به ایراد سخنرانی های علمی حتی در پاریس بپردازند.
این هم واقعیت دارد که کشورها، وقتی منافعشان ایجاب می کرده است، بی میل نبوده اند که استعدادهای علمی کشورهای دیگر را در انجام پروژه های صرفا ملی و محرمانه شان به کار بگیرند. این شاید روی دیگر سکه و در واقع نشان دهندة ماهیت واقع بین المللی علم باشد. همة ما ماجراهای شرکت دانشمندان پناهندة زمان جنگ دوم جهانی را در برنامة سلاح های هسته ای ایالات متحد شنیده ایم. هم چنین از سهمی که بعد از جنگ، مهندسان و دانشمندان آلمانی در برنامه های فضایی آمریکا و شوروی داشته اند باخبریم. این ها چیزهای تازه ای نیست. مثلا شیمی دان روسی الاصل و رهبر صهیونیست، حیّم وایزمن را در نظر بگیریم. کمک های علمی وایزمن، به اقدامات جنگی انگلستان در زمینة مواد منفجره در جریان جنگ جهانی اول به کمک انتشار بیانیة پشتیبانی انگلستان از اهداف صهیونیستم در سال ۱۹۱۷، منجر شد. (اعلامیة بالفور). و حالا داستان بنجامین تامسون را به خاطر بیاوریم. تامسون در سال ۱۷۵۳ در ماساچوست متولد شد. او با پشیبانی از انگلستان در جریان انقلاب آمریکا دچار اشتباه بزرگی شد که به تبعید شدنش پس از انقلاب انجامید. تامسون بقیة عمرش را در اروپا گذراند. در آنجا یک دوران استثنایی در سیاست، امور نظامی، مهندسی و علم گذراند. تامسون عموما به کنت رومفورد شهرت دارد. این لقب را پادشاه بایرن، به خاطر خدماتی که تامسون به این کشور کرده بود، به او داد. رومفورد، هنگامی که به عنوان مشاور نظامی پادشاه خدمت می کرد، دو کار علمی مهم انجام داد. نخست آنکه پایه های اول ترمودینامیک را با نشان دادن تولید مداوم گرما از کار مکانیکی ای که برای سوراخ کردن توپ های جنگی انجام می گرفت، بنا گذاشت. دوم آنکه پدیدة جابه جایی گرما را هنگام تلاش برای طراحی لباس های محافظ در مقابل سرما برای سربازان بایرنی، کشف کرد. واضح است که رومفورد صاحب منصب باارزشی برای دولت بایرن بود و برای پادشاه اصلا فرقی نمی کرد که او اهل کجا باشد. این ها هیچ کدام نباید عجیب باشد. تنها بخش بسیار کوچکی از مردم در سطح خوبی به علوم محض می پردازند. به طور کلی کسانی که زندگی شان وقف علوم محض است، تحت تاثیر همان انگیزه های سیاسی عموم مردم نیستند و کلا با دولت قرابتی ندارند. آن ها شهروندهای بسیار مهمی در میان ملتند که هرگز مستقیما در فرآیند سیاست سازی شرکت ندارند.
می خواهم مختصری دربارة تاریخ صحبت کنم. تا به این نکته برسم: من بر این باورم که انجام کارهای علمی بر مبنای بین المللی فوق العاده مهم است اما نقشی در امر سیاست خارجی کشورها ندارد. مثلا آن ها که انجام برنامه های علمی بین المللی را با حفظ صلح مرتبط می دانند، یقینا سابقه را در نظر نگرفته اند. ملاقات هایزنبرگ با بور در سال ۱۹۴۱ مانع کشتار آلمان نازی در دانمارک نشد و تحصیل ویکتور ویس کپف در دورة دکتری در گوتینکن، از تجاوز آلمان نازی به اتریش در سال ۱۹۳۸ جلوگیری نکرد. واقعیت این است که پروژه های علمی به هیچ طریق موثری به تحکیم روابط بین المللی کمکی نمی کنند، یا دست کم این چیزی است که سوابق تاریخی نشان می دهد. آن هایی که غیر از این فکر می کنند، اهمیت کار علمی در پیش برد امور بین المللی را خیلی بیشتر از آنچه باید برآورد می کنند. این ها توهماتی است که گریبان ما اهل علم را می گیرد. البته شاید غرورآفرین باشد، اما بازهم خیال باطل است. اگر حرفهایم درست باشد، اصلا چرا باید به کارهای علمی در سطح بین المللی بپردازیم؟ چرا دیدگاه وطن سالار اختیار نکنیم و صرفا به علم ملی نپردازیم؟ هدف از پرداختن به علم در سطح بین المللی پیشرفت روابط بین المللی نیست، پیشرفت خود علم است. شاید بتوان گفت که استعداد علمی اصیل، بسیار نادر است و به نظر می رسد به طور مساوی میان مردم دنیا توزیع شده است. این کم یابی استعداد و توزیع مساوی آن دلایل واقعی تلاش برای همکاری علمی بین المللی است. مهم این است که کار را به دلیل درستش انجام بدهیم. زیرا تنها در آن صورت است که برنامه های بین المللی ای که ما به دنبالش هستیم، از افت و خیزهای سیاسی اجنتاب ناپذیر در روابط بین المللی جان سالم به در خواهد برد.
دلیل دیگری که همکاری بین المللی را موجه می کند، وجود امکاناتی یگانه در نزد یک طرف قضیه است. این دلیل به چندین همکاری بین المللی انجامیده است که من شخصا در آن ها شرکت داشته ام. اگر مجاز باشم، مایلم به اختصار دو برنامة فضایی بین-المللی را که در ابداع و اجرای آن ها شرکت داشته ام تشریح کنم تا شاید معلوم شود که چگونه می توان به بهترین نحو به پروژه های فضایی بین المللی پرداخت.
این برنامه اکنون پانزده سال است که در حال اجراست و ما از سال ۱۹۵۷ محموله های علمی آمریکا را در شش ماهوارة شوروی به فضا فرستاده ایم. (این پروازها در سال های ۱۹۵۷، ۱۹۷۷، ۱۹۷۹، ۱۹۸۳، ۱۹۸۵ و ۱۹۸۷ به اجرا درآمد.) مقالاتی بر اساس اطلاعات حاصل از این پروازها در نشریات علمی بین المللی انتشار یافتند و نتایج واقعا مهمی از کارهای مشترک دو گروه حاصل شد. مهم-ترین آن ها در زمینة تشکیل استخوان و واکنش سیستم قلبی عروقی تحت شرایط گرانش صفر است. جالب است که برنامه زیست-شناسی فضایی مشترک آمریکا ـ شوروی، پس از آن همه افت و خیزهای سیاسی که از زمان ابداع این برنامه در سال ۱۹۷۱ در روابط اتحاد شوروی و ایالات متحد وجود داشته، هنوز فعال است. هم چنین روشن است که وجود برنامة زیست شناسی فضایی مشترک آمریکا ـ شوروی هیچ تاثیری بر روابط سیاسی شوروی ـ آمریکا نگذاشته است.
سرانجام، توافق برای ایجاد و توسعة یک تلسکوپ فروسرخ مداری با شرکت ایالات متحد، هلند و انگلستان به عمل آمد. این کار به صورت زیر میان سه کشور تقسیم شد: ایالات متحد تلسکوپ فروسرخ را تهیه می کرد (که به عهده مرکز پژوهشی ایمز گذاشته شد) و همچنین ادارة پروژه را به عهده می گرفت. هلندی ها فضاپیما را از طریق قرارداد با شرکت فوکر ـ وی اف دبلیو می ساختند و بالاخره انگلستان ایجاد ایستگاه زمینی و سیستم داده پردازی اولیه را می پذیرفت. واقعا جالب است که به این قرارهای پیچیده، درست همان طور که انتظار می رفت، عمل شد. قبلا گفتم که من در سال ۱۹۷۷، که در مرکز پژوهشی ایمز در ناسا کار می کردم در ابداع این پروژه شرکت داشتم. شش سال بعد، در ۱۹۸۳، هم که در سمتِ معاونت ناسا در واشنگتن خدمت می کردم، در تصمیم-گیری برای پرتاب رصدخانة آیراس سهیم بودم.
همان طور که همة شما می دانید، ماهوارة آیراس یک سال در مدار زمین ماند و اطلاعات با ارزش جدیدی در اخترشناسی فروسرخ در اختیار ما گذاشت که یکی هم کشف ۲۵۰۰۰۰ ستارة فروسرخ دیگر بود. اغراق نیست اگر بگویم یافته های آیراس رشتة کاملا جدیدی از اخترشناسی گشود. در موفقیت علمی این برنامه هیچ تردیدی نیست، اما هیچ تاثیر قابل توجهی که ناشی از آن باشد، در روابط میان انگلستان، هلند و ایالات متحد مشاهده نشده است.
اما من چه چیزهایی از فعالیت هایم در برنامه های علمی فضایی بین المللی آموخته ام؟ آیا می توانم تجربیاتی را با شما در میان بگذارم تا کمکی به برقراری همکاری های بین المللی آینده کرده باشم؟ معتقدم که دربارة پروژه های بین المللی نکاتی هست که بیان آن ها ممکن است مفید باشد.
نخستین و مهم ترین آن ها این است که باید ارتباط های فنی را حتی الامکان ساده تر کرد. این عموما سیاست خوبی در هر برنامة فضایی است، اما در جایی که به مرزهای بین المللی می رسد، از همیشه مهم تر می شود. نکتة دوم این است که وجود روابط شخصی خوب بین مسئولان اصلی در برنامه های فضایی بین المللی در مقایسه با پروژه های فضایی ملی بسیار مهم تر است. روابط شخصی خوب، همیشه کارکردن با افراد را آسان تر می کند اما در این مورد برقراری چنین روابطی پناهگاه خوبی در مقابل افت وخیزهای سیاسی نیز هست.
یکی از چیزهای جالب در برنامة زیست شناسی فضایی، که قبلا از آن صحبت کردم، این است که وقتی یک تیم خوبِ بین المللی تشکیل شد، یک فلسفة "ما در مقابل آن ها" هم به وجود می آید که "ما" این تیم بین المللی است و "آن ها" ممکن است هر کس دیگری باشد. شاید همین نوع "حمیت قسمتی" و روحیة جمعی ناشی از آن بود که پروژه را از تاثیر تشنج های سیاسی میان آمریکا و شوروی طی آن سال ها مصون نگه داشت و چنان نقش با ارزشی ایفا کرد. و سرانجام بسیار مهم است که انعطاف پذیر باشیم. من این را در هر دو مورد ـ برنامة زیست شناسی فضایی و برنامة ماهوارة نجومی فروسرخ ـ آزموده ام. البته تغییرات ناگزیر در طرح هر دو برنامه پیش آمد و گاهی مذاکره دربارة چنین برنامه هایی در فراسوی مرزهای ملی بسیار مشکل تر از پرداختن به آن ها در سطح ملی است.
بنابراین، برای برنامة فضایی بین المللی انعطاف خیلی بیشتری لازم است. این بخش از حرف هایم را با اشاره به این مطلب خاتمه می دهم ک همة مشکلاتی که در برنامه های فضایی بین المللی با آن ها روبه رو می شویم، یقینا به نتایجش می ارزد. تردید ندارم که ما در مقیاس بین المللی پژوهش علمی دست اولی انجام داده ایم که به هیچ طریق دیگری غیر از این ممکن نبوده است. این هم هست که کار علمی ما با کیفیت بهتری هم صورت گرفته است، زیرا آن را همراه با دوستان و همکاران خودمان در میان ملت های دیگر انجام داده ایم. به گمانم چنین نتایجی به خودی خود گویای ارزش های همکاری در زمینة علوم فضایی و زمینه های علمی دیگر هم باشد.
منبع مقاله : برگرفته از ساینس
مقدمه
علم همواره یک فعالیت جهانی بوده است. از همان اولین تلاش های علمی سازمان یافته، که حدود ۳۰۰ سال قبل در اروپای غربی آغاز شد، شبکة ارتباطی بین المللی نیرومندی در بین دست اندرکاران علم وجود داشته است. فرما، برنولی، نیوتن، لایب نیتس، گلیله، کپلر و بسیاری دیگر، مکاتبات گسترده ای با همکاران خود در کشورهای دیگر داشته اند و مرزهای ملی را در ادامة تلاش برای شناخت طبیعت، مانع مهمی نمی دانسته اند.شاید جالب ترین مثال تاریخی دربارة ماهیت بین المللی کار علمی، حتی در دوران کش مکش های بزرگ، ماجرای سفر سرهمفری دیوی به اروپا در سال های ۱۸۱۲ و ۱۸۱۳ باشد. لابد به خاطر دارید که جنگ های ناپلئون در آن زمان به اوج خود رسیده بود و انگلستان و فرانسه دشمنان سرسخت یکدیگر بودند. با این حال، دیوی و دستیار جوان و باهوش او مایکل فارادی توانستند آزادانه در سراسر اروپا سفر کنند و به ایراد سخنرانی های علمی حتی در پاریس بپردازند.
این هم واقعیت دارد که کشورها، وقتی منافعشان ایجاب می کرده است، بی میل نبوده اند که استعدادهای علمی کشورهای دیگر را در انجام پروژه های صرفا ملی و محرمانه شان به کار بگیرند. این شاید روی دیگر سکه و در واقع نشان دهندة ماهیت واقع بین المللی علم باشد. همة ما ماجراهای شرکت دانشمندان پناهندة زمان جنگ دوم جهانی را در برنامة سلاح های هسته ای ایالات متحد شنیده ایم. هم چنین از سهمی که بعد از جنگ، مهندسان و دانشمندان آلمانی در برنامه های فضایی آمریکا و شوروی داشته اند باخبریم. این ها چیزهای تازه ای نیست. مثلا شیمی دان روسی الاصل و رهبر صهیونیست، حیّم وایزمن را در نظر بگیریم. کمک های علمی وایزمن، به اقدامات جنگی انگلستان در زمینة مواد منفجره در جریان جنگ جهانی اول به کمک انتشار بیانیة پشتیبانی انگلستان از اهداف صهیونیستم در سال ۱۹۱۷، منجر شد. (اعلامیة بالفور). و حالا داستان بنجامین تامسون را به خاطر بیاوریم. تامسون در سال ۱۷۵۳ در ماساچوست متولد شد. او با پشیبانی از انگلستان در جریان انقلاب آمریکا دچار اشتباه بزرگی شد که به تبعید شدنش پس از انقلاب انجامید. تامسون بقیة عمرش را در اروپا گذراند. در آنجا یک دوران استثنایی در سیاست، امور نظامی، مهندسی و علم گذراند. تامسون عموما به کنت رومفورد شهرت دارد. این لقب را پادشاه بایرن، به خاطر خدماتی که تامسون به این کشور کرده بود، به او داد. رومفورد، هنگامی که به عنوان مشاور نظامی پادشاه خدمت می کرد، دو کار علمی مهم انجام داد. نخست آنکه پایه های اول ترمودینامیک را با نشان دادن تولید مداوم گرما از کار مکانیکی ای که برای سوراخ کردن توپ های جنگی انجام می گرفت، بنا گذاشت. دوم آنکه پدیدة جابه جایی گرما را هنگام تلاش برای طراحی لباس های محافظ در مقابل سرما برای سربازان بایرنی، کشف کرد. واضح است که رومفورد صاحب منصب باارزشی برای دولت بایرن بود و برای پادشاه اصلا فرقی نمی کرد که او اهل کجا باشد. این ها هیچ کدام نباید عجیب باشد. تنها بخش بسیار کوچکی از مردم در سطح خوبی به علوم محض می پردازند. به طور کلی کسانی که زندگی شان وقف علوم محض است، تحت تاثیر همان انگیزه های سیاسی عموم مردم نیستند و کلا با دولت قرابتی ندارند. آن ها شهروندهای بسیار مهمی در میان ملتند که هرگز مستقیما در فرآیند سیاست سازی شرکت ندارند.
می خواهم مختصری دربارة تاریخ صحبت کنم. تا به این نکته برسم: من بر این باورم که انجام کارهای علمی بر مبنای بین المللی فوق العاده مهم است اما نقشی در امر سیاست خارجی کشورها ندارد. مثلا آن ها که انجام برنامه های علمی بین المللی را با حفظ صلح مرتبط می دانند، یقینا سابقه را در نظر نگرفته اند. ملاقات هایزنبرگ با بور در سال ۱۹۴۱ مانع کشتار آلمان نازی در دانمارک نشد و تحصیل ویکتور ویس کپف در دورة دکتری در گوتینکن، از تجاوز آلمان نازی به اتریش در سال ۱۹۳۸ جلوگیری نکرد. واقعیت این است که پروژه های علمی به هیچ طریق موثری به تحکیم روابط بین المللی کمکی نمی کنند، یا دست کم این چیزی است که سوابق تاریخی نشان می دهد. آن هایی که غیر از این فکر می کنند، اهمیت کار علمی در پیش برد امور بین المللی را خیلی بیشتر از آنچه باید برآورد می کنند. این ها توهماتی است که گریبان ما اهل علم را می گیرد. البته شاید غرورآفرین باشد، اما بازهم خیال باطل است. اگر حرفهایم درست باشد، اصلا چرا باید به کارهای علمی در سطح بین المللی بپردازیم؟ چرا دیدگاه وطن سالار اختیار نکنیم و صرفا به علم ملی نپردازیم؟ هدف از پرداختن به علم در سطح بین المللی پیشرفت روابط بین المللی نیست، پیشرفت خود علم است. شاید بتوان گفت که استعداد علمی اصیل، بسیار نادر است و به نظر می رسد به طور مساوی میان مردم دنیا توزیع شده است. این کم یابی استعداد و توزیع مساوی آن دلایل واقعی تلاش برای همکاری علمی بین المللی است. مهم این است که کار را به دلیل درستش انجام بدهیم. زیرا تنها در آن صورت است که برنامه های بین المللی ای که ما به دنبالش هستیم، از افت و خیزهای سیاسی اجنتاب ناپذیر در روابط بین المللی جان سالم به در خواهد برد.
دو برنامة فضایی بین المللی
بعضی از مطالبی که گفته ام ممکن است تا حدی نامتعارف به نظر برسند. با این حال فکر می کنم آن ها را باید جدی گرفت. چرا علوم فضایی موضوع خوبی برای همکاری بین المللی است؟ آیا در پروژه های فضایی خصلت ویژة جالب توجهی وجود دارد که همکاری بین المللی را ایجاب می کند؟ احساس من این است که پروژه های علوم فضایی خوبند، اما لزوما بهتر از سایر برنامه های علمی نیستند. چون این پروژه ها تدریجا پرخرج تر می شوند ممکن است لازم شود به مشارکت در صرف منابع بیاندیشیم. اما این امر در مورد شتابدهنده های بزرگ ذرات و سایر موضوعات علمی ای نیز که روزی "علم کوچک " شمرده می شدند واقعیت دارد.دلیل دیگری که همکاری بین المللی را موجه می کند، وجود امکاناتی یگانه در نزد یک طرف قضیه است. این دلیل به چندین همکاری بین المللی انجامیده است که من شخصا در آن ها شرکت داشته ام. اگر مجاز باشم، مایلم به اختصار دو برنامة فضایی بین-المللی را که در ابداع و اجرای آن ها شرکت داشته ام تشریح کنم تا شاید معلوم شود که چگونه می توان به بهترین نحو به پروژه های فضایی بین المللی پرداخت.
الف) برنامة زیست شناسی فضایی شوروی ـ آمریکا
همان طور که بعضی از شما به خاطر دارید، در تابستان ۱۹۶۹ ایالات متحد یک ماهوارة زیست شناختی پژوهشی به نام "زیست ـ ماهواره" را به پرواز درآورد. این ماهواره فوق العاده گران از کار درآمد و موفقیت چندانی هم نداشت. در نتیجه ایالات متحد تصمیم گرفت آزمایش های زیستی در فضا را تا آماده شدن شاتل فضایی متوقف کند. در همین زمان دانشمندان در اتحاد شوروی سرگرم برنامه ریزی یک رشته پروازهای ماهواره ای دراز مدت بودند که در آن ها آزمایش های زیست شناختی هم انجام می شد. در سال ۱۹۶۹ من مدیر مرکز تحقیقاتی ایمز (در ناسا) بودم، گروهی از کارکنان این مرکز به من پیشنهاد کردند، یک برنامة همکاری زیست شناسی فضایی طرح کنم که در آن محموله های علمی آمریکایی با ماهواره های شوروی به فضا فرستاده شوند. شوروی ها قابلیت یگانه ای در پرواز دادن محموله های زیست شناختی داشتند و کارکنان ما احساس می کردند که ما باید به نحوی از این قابلیت استفاده کنیم. ما هم یک قابلیت یگانه داشتیم و آن وجود یک گروه قوی از دانشمندان زیست شناسی بود که ناسا در مرکز پژوهشی ایمز تحت رهبری دکتر هرولد پی کلین تشکیل داده بود. ما احساس می کردیم که همکاری این دو گروه با یک دیگر به نفع هر دو طرف است و علم در این میان به نتایج خوبی خواهد رسید. بنابراین من اجرای این برنامه را قویا تشویق کردم.این برنامه اکنون پانزده سال است که در حال اجراست و ما از سال ۱۹۵۷ محموله های علمی آمریکا را در شش ماهوارة شوروی به فضا فرستاده ایم. (این پروازها در سال های ۱۹۵۷، ۱۹۷۷، ۱۹۷۹، ۱۹۸۳، ۱۹۸۵ و ۱۹۸۷ به اجرا درآمد.) مقالاتی بر اساس اطلاعات حاصل از این پروازها در نشریات علمی بین المللی انتشار یافتند و نتایج واقعا مهمی از کارهای مشترک دو گروه حاصل شد. مهم-ترین آن ها در زمینة تشکیل استخوان و واکنش سیستم قلبی عروقی تحت شرایط گرانش صفر است. جالب است که برنامه زیست-شناسی فضایی مشترک آمریکا ـ شوروی، پس از آن همه افت و خیزهای سیاسی که از زمان ابداع این برنامه در سال ۱۹۷۱ در روابط اتحاد شوروی و ایالات متحد وجود داشته، هنوز فعال است. هم چنین روشن است که وجود برنامة زیست شناسی فضایی مشترک آمریکا ـ شوروی هیچ تاثیری بر روابط سیاسی شوروی ـ آمریکا نگذاشته است.
ب) ماهوارة نجومی فروسرخ.
شاید ساخت ماهوارة نجومی فروسرخ (آیراس)، موفق ترین برنامة علمی بین المللی است که ایالات متحده تاکنون اجرا کرده است. این برنامه در سال ۱۹۷۷ به وسیلة گروهی از متخصصان اختر شناسی فروسرخ ابداع شد که در مرکز پژوهشی ایمز در ناسا با سایر دانشمندان آمریکایی کار می کنند. این گروه در انجام کارهایی در اخترشناسی فروسرخ در بالای جو با استفاده از تلسکوپ سوار بر هواپیما (رصدخانة هوابرد کوئیپر) تجربیاتی داشتند. از آنجا که این گروه در مسیر اصلی علمی اخترشناسی فضایی قرار نداشتند، به نظر می رسید، پیشنهاد این همکاری بین المللی راه خوبی برای تامین حمایت لازم برای پیشبرد پروژه باشد.سرانجام، توافق برای ایجاد و توسعة یک تلسکوپ فروسرخ مداری با شرکت ایالات متحد، هلند و انگلستان به عمل آمد. این کار به صورت زیر میان سه کشور تقسیم شد: ایالات متحد تلسکوپ فروسرخ را تهیه می کرد (که به عهده مرکز پژوهشی ایمز گذاشته شد) و همچنین ادارة پروژه را به عهده می گرفت. هلندی ها فضاپیما را از طریق قرارداد با شرکت فوکر ـ وی اف دبلیو می ساختند و بالاخره انگلستان ایجاد ایستگاه زمینی و سیستم داده پردازی اولیه را می پذیرفت. واقعا جالب است که به این قرارهای پیچیده، درست همان طور که انتظار می رفت، عمل شد. قبلا گفتم که من در سال ۱۹۷۷، که در مرکز پژوهشی ایمز در ناسا کار می کردم در ابداع این پروژه شرکت داشتم. شش سال بعد، در ۱۹۸۳، هم که در سمتِ معاونت ناسا در واشنگتن خدمت می کردم، در تصمیم-گیری برای پرتاب رصدخانة آیراس سهیم بودم.
همان طور که همة شما می دانید، ماهوارة آیراس یک سال در مدار زمین ماند و اطلاعات با ارزش جدیدی در اخترشناسی فروسرخ در اختیار ما گذاشت که یکی هم کشف ۲۵۰۰۰۰ ستارة فروسرخ دیگر بود. اغراق نیست اگر بگویم یافته های آیراس رشتة کاملا جدیدی از اخترشناسی گشود. در موفقیت علمی این برنامه هیچ تردیدی نیست، اما هیچ تاثیر قابل توجهی که ناشی از آن باشد، در روابط میان انگلستان، هلند و ایالات متحد مشاهده نشده است.
اما من چه چیزهایی از فعالیت هایم در برنامه های علمی فضایی بین المللی آموخته ام؟ آیا می توانم تجربیاتی را با شما در میان بگذارم تا کمکی به برقراری همکاری های بین المللی آینده کرده باشم؟ معتقدم که دربارة پروژه های بین المللی نکاتی هست که بیان آن ها ممکن است مفید باشد.
نخستین و مهم ترین آن ها این است که باید ارتباط های فنی را حتی الامکان ساده تر کرد. این عموما سیاست خوبی در هر برنامة فضایی است، اما در جایی که به مرزهای بین المللی می رسد، از همیشه مهم تر می شود. نکتة دوم این است که وجود روابط شخصی خوب بین مسئولان اصلی در برنامه های فضایی بین المللی در مقایسه با پروژه های فضایی ملی بسیار مهم تر است. روابط شخصی خوب، همیشه کارکردن با افراد را آسان تر می کند اما در این مورد برقراری چنین روابطی پناهگاه خوبی در مقابل افت وخیزهای سیاسی نیز هست.
یکی از چیزهای جالب در برنامة زیست شناسی فضایی، که قبلا از آن صحبت کردم، این است که وقتی یک تیم خوبِ بین المللی تشکیل شد، یک فلسفة "ما در مقابل آن ها" هم به وجود می آید که "ما" این تیم بین المللی است و "آن ها" ممکن است هر کس دیگری باشد. شاید همین نوع "حمیت قسمتی" و روحیة جمعی ناشی از آن بود که پروژه را از تاثیر تشنج های سیاسی میان آمریکا و شوروی طی آن سال ها مصون نگه داشت و چنان نقش با ارزشی ایفا کرد. و سرانجام بسیار مهم است که انعطاف پذیر باشیم. من این را در هر دو مورد ـ برنامة زیست شناسی فضایی و برنامة ماهوارة نجومی فروسرخ ـ آزموده ام. البته تغییرات ناگزیر در طرح هر دو برنامه پیش آمد و گاهی مذاکره دربارة چنین برنامه هایی در فراسوی مرزهای ملی بسیار مشکل تر از پرداختن به آن ها در سطح ملی است.
بنابراین، برای برنامة فضایی بین المللی انعطاف خیلی بیشتری لازم است. این بخش از حرف هایم را با اشاره به این مطلب خاتمه می دهم ک همة مشکلاتی که در برنامه های فضایی بین المللی با آن ها روبه رو می شویم، یقینا به نتایجش می ارزد. تردید ندارم که ما در مقیاس بین المللی پژوهش علمی دست اولی انجام داده ایم که به هیچ طریق دیگری غیر از این ممکن نبوده است. این هم هست که کار علمی ما با کیفیت بهتری هم صورت گرفته است، زیرا آن را همراه با دوستان و همکاران خودمان در میان ملت های دیگر انجام داده ایم. به گمانم چنین نتایجی به خودی خود گویای ارزش های همکاری در زمینة علوم فضایی و زمینه های علمی دیگر هم باشد.
منبع مقاله : برگرفته از ساینس
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}